به گزارش خبرگزاری حوزه از تبریز، شهید روحانی محمدرضا همراه قراملکی فرزند حسن در تاریخ ۱۳۳۵/۱۰/۰۳ در محله قدیمی قراملک تبریز در خانوادهای علاقهمند به ائمه اطهار(ع) دیده به جهان گشود.
او تنها پسر خانواده بود؛ از همان دوران کودکی، در مزرعه کشاورزی پدرش به کار مشغول شد و روح پاکش را در محیط سرسبز باغها و طبیعت دلانگیز زادگاهش پرورش میداد.
دوره ابتدایی را در تبریز گذراند و با اشتیاق و علاقه فراوانی که نسبت به مسایل دینی داشت، درسال ۱۳۴۹ راهی حوزه علمیه شد و در مدرسه طالبیه، مقدمات دروس حوزوی را فرا گرفت. بعد از سه سال، برای تکمیل تحصیلات، به حوزه علمیه قم رفت.
توجهش به اخلاق اسلامی و تهذیب نفس، او را در زمره مردان الهی و پاکطینت قرار داد. در تحصیلات علوم دینی، جدی بود. و مراتب علمی حوزهها را با همت و تلاش خستگیناپذیر کسب نمود.
حضور در حوزه علمیه قم باعث کسب بینش سیاسی عمیق وی گردید. او با علمای بزرگ و روحانیون مبارز، معاشرت مینمود و از اوضاع و احوال کشور و ظلم و جور رژیم ستمشاهی آگاه می شد.
تعهد او در عمل به علم خود، باعث شد که راه مبارزه با طاغوت را در پیش گیرد. سال ۱۳۵۴ در جریان حمله ساواک به مدرسه فیضیه، ۴۸ ساعت در مقابل هجوم ساواک، مقاومت نمود و عاقبت، دستگیر و به زندان جلّادان رژیم طاغوت منتقل شد و در زیر شکنجههای دشمن، شجاعانه مقاومت نمود و در نهایت از طرف رژیم- در حالی که زخمهای شکنجههای مامورین را بر تن داشت- به خدمت سربازی اعزام شد. در طول خدمت سربازی، به وظایف دینی و شرعی خود، به بهترین وجه عمل مینمود و در راهنمایی سربازان و ارائه آموزشهای دینی به آنها، اهتمام خاصی به خرج میداد. بعد از اتمام خدمت سربازی، دوباره به قم برگشت و در حوزه علمیه به تحصیلات خود ادامه داد.و موفق به دریافت سطح دو شد.
در محله قراملک، منبر و سخنرانی او، کانون گرم جوانان در کسب معارف الهی و آگاهی از ستمهای حکام ظلم و جور بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خانه به دوش شهرها شد؛ او مانند طبیبی دوار که برای مداوای مریضها، از این شهر به آن شهر میرود، با کوله باری از علم و تقوی و تعهد، مسئولیت تبلیغ ارزشهای انقلاب اسلامی و مبارزه با دشمنان نهضت الهی را به خوبی انجام میداد.
بعد از شروع جنگ تحمیلی، خانه خودش را در قم، در اختیار مهاجرین جنگ تحمیلی قرار داد. احساس تکلیف دفاع از اسلام و کشور، او را بر آن داشت که رو به سوی جبهههای نور علیه ظلمت نماید. در هنگام وداع و خداحافظی سر از پا نمی شناخت شادمان بود و خوشحال تنها فرزند خردسالش را در آغوش گرفته و می بوئید و پدرانه آنها را سفارش می کرد که مراقب یکدیگر باشند .
سلاح برگرفت و همراه رزمندگان، با شجاعتی وصف ناپذیر و حملاتی حماسه آفرین، بر صفوف دشمنان یورش برد.
آری، این مرد دلاور خطه آذربایجان و سرباز فداکار امام زمان (عج) که با کسب تعهد و تقوی در حوزه علمیه، خود را برای عروج به ملکوت آماده ساخته بود، پس از مدتها مبارزه با بعثیان متجاوز، در سیزدهم دی ماه ۱۳۵۹، در عملیات آزاد سازی تنگه حاجیان در جبهه گیلانغرب، به عنوان آرپی جی زن در لشکر خراسان در تیپ سوم گردان ۱۱۰ شمع بزم محفل شیداییها شد و به دار القدس پر کشید؛ ترکش خمپارهای بعد از این که قرآن داخل جیبش را شکافت، قلبش را هم به قرآن دوخت. آری، او که تربیت یافته مکتب قرآن بود، همراه قرآن، در راه قرآن و برای قرآن، از لذات مادی این دنیا، برای کسب رضایت الهی و زنده کردن ارزشهای قرآنی صرفنظر کرد و همچون پرندهای عاشق و سبکبال، از این خاکدان به دیار معبود پر کشید.
و پیکر پاکش در گلزارشهدای شیخان سهر مقدس قم درتاریخ ۱۳۵۹/۱۱/۱۰ به خاک سپرده می شود.
وصیت نامه شهید روحانی محمدرضا همراه قراملکی:
لباس -روحانیت- بسیار مقدس است و کسیکه این لباس را بر تن میکند، باید گذشته از تعلیم و تربیت علوم اسلامی، متخلق به اخلاق اسلامی باشد / و من «امیدوارم این عمامه کفن گلگون من شود». و همینگونه نیز به شهادت رسید.
نامه ای به دوست:
در قسمتی از نامهای که برای دوستش نوشته بود آمده است: برادرم ! اکنون لباس شهادت در بر کرده ام و امیدوارم اجرای این چنین نصیبم شود. اگر شهید شدم، سعی کنید پسر نه ماهه ام، در راه انبیاء و در طریق انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی قدم بردارد که سعادت دنیا و آخرت در همین راه است.
انتهای پیام